لامصب خورشید طوری میتابه انگار فوش خواهر

مادر بهش  دادی

امروزیه بستنی خریدم تاریخ تولیدش مال فرداس!!!!

به نظرتون بخورمش یابزارم تولیدشه؟؟؟؟؟؟؟

_الواونجامخابراته؟؟

_بله،بفرماایید!

_اقاببخشید،سیم تلفن ماخیلی بلنده،اگه میشه لطف کنیدازاون طرف یکم بکشیدش!

_رواااااااااانی

باحال ترین وخنده دارترین جکی که تاحالا شنیدی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟

بهترین مکان برای خواب خونه خود آدمه    راحت ترین توالت، توالت خونه خود آدمه    راحت ترین لباس، لباس خود آدمه    خوش فرمون ترین ماشین، ماشین خود آدمه    بهترین جزوه، جزوه خود آدمه    تمیزترین دست، دست خود آدمه    بامزه ترین بچه، بچه خود آدمه    ولی خوشبوترین ادکلن، ادکلنه کسیه که تو خیابون از کنارت رد می شه!

بابام با کلی‌ دعوا که این شیر‌های گرونو که میگیرم چرا نمیخورین خراب می‌شه می‌ریزیم دور

میگم

شیرکاکائو بگیر

میگه نه زود میخورین تموم میشه بازباید بگیرم

یه قانونی هست

که ما اختراع کردیم

ﺍﮔـﻪ ﺗـﻮ ﮐــﻼﺱ ﻧﺒــﺎﯾﺪ ﺧــﻮﺍﺑﯿﺪ . . . .

ﭘﺲ ﺗـﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻢنباید درس خوند

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه روبخونم درسم تموم میشه

امسال نمايشگاه کتاب نرفتم ، خودم تو خونه سيب زميني سرخ کردم خوردم !

یه ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ..

 هیﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺸﺶ ﻣﯽ ﺩﻡ…

ﺳﺮﯼ ِ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ

فحششﺩﺍﺩﻡ ، ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩه

ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﮐﻪدیگه زنگ نزنماا!!!

بچه6ساله رودیدم باموبایل بادوستش حرف میزد گفت:توفردانمیای مهدکودک؟من بانیماحتما میرماااا

راستی اون یکی خطموپاکن اینو به جاش سیوکن

ما6سالمون بودباتف پفک می چسبوندیم به هم بعضی وقتاهم توکمد دیواری دنبال یه دربودیم که بریم سرزمین عجایب!!!!

چن وقت پيش دم در موسسه زبان منتظر بابام بودم بياد دنبالم نيم ساعت شد نيومد. منم خو بيکار نيستم پياده راهو اومدم. رسيدم سر کوچه،ماشين بابامو ديدم داره مياد سمتم. مثه چي پريدم جلوش ميگم چرا نيومدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ميگه

داشتم تلویزیون میدیدم يادم رفت !!

گفتم پس چی شد

اومدی بالاخره؟! 

گفت یهو راز بقا

شروع شد ياد تو افتادم 

من

راز بقا

يه لشگر از فاميلامون حمله کردن خونمون ، هرچند دقيقه يه بار هم يه چيزيو بچه ها ميزنن ميشکونن …

پسرخالم برگشته بهشون ميگه بچه ها چيزايي که نميشکنه رو الکي زمين نندازيد !

ديشب شوهرخالم رفته بود پمپ بنزين بنزين بزنه انقد صف طولاني بوده يادش رفته تو صفه ، وقتي راه باز شده خوشحال از اينکه از ترافيک فرار کرده گازشو گرفته رفته !

امروز گوشی عممو رو بدون این که بفهمه برداشتم و اسمم رو از “اسم خودم” به ” ۲۰۰۰۹۰۲۲ ” تغییر دادم. بعد با گوشی خودم این پیامک رو براش فرستادم:
” مشترک گرامی، ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما، به عرض میرساند شما در قرعه کشی همراه اول به مناسبت عید سعید فطر، برنده یک دستگاه خودروی mazda 3 شده اید. ضمن عرض تبریک لطفا جهت دریافت جایزه عدد (یه عدد ده رقمی)
را به همین شماره بفرستید.
هیچکس تنها نیست. همراه اول ”
بنده خدا از ظهر تا حالا بالای بیست بار اون کد(عدد ده رقمی) رو داره برام میفرسته و من هر دفعه بهش جواب میدم:
…” مشترک گرامی کد ارسالی شما صحیح نمیباشد.لطفا مجددا ارسال فرمائید”
الان اسمس داده : برو گمشو  همراه اول
منم اسمس دادم: مشترک گرامی حالا که فحش میدهید مزدا که سهل است دسته بیل هم بهتون نمیدیم

یه بار حوصلم سر رفته بود زنگ زدم ۱۱۸ پرسیدم:شماره ادیسون لطفا؟!
اونم یه شماره داده بود.
آقا ماهم زنگیدیم.
یکی ورداشت گفت:تیمارستان رازی بفرمایی؟!

یک مکالمه ی واقعی:
- ﺗﻮ ﮐﯿﺸﯽ؟
– ﻧﻪ ﺗﻬﺮﺍﻧﻢ :|
- ﻧﻪ! ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﮐﯿﺸﻤﯿﺸﯽ؟؟ !!
– ﺧﻮﺩﺕ ﮐﯿﺸﻤﯿﺸﯽ ﮐﺼﺎﻓﻂ !!! :|
- ﻧﻪ! ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﺶ ﻣﯿﺸﯽ؟؟؟؟
– ﺁﻫﺎﺍﺍﺍﺍ ! ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﻫﺴﺘﻢ !!! :|
.
 

خسته و کوفته اومدم خونه خواهرم رو در پذیرایی یادداشت گذاشته “یه نوشته گذاشتم تو اتاقت برو بردار” ، رفتم تو اتاق دیدم نوشته “سرت کلاه گذاشتم یادداشت اصلی پشت همون برگه ایه که رو در بود” ، رفتم یادداشت رو درو کندم پشتش نوشته “یه یادداشت تو یخچاله زیر ظرف میوه ها” ، منم حرصم گرفت بدون توجه به یادداشت یه نیمرو درست کردم و خوردم …

بعد ناهار یادداشت زیر ظرف میوه رو خوندم دیدم نوشته “ما رفتیم خونه خاله اما مامان برات پیتزا که دوست داری درست کرده گذاشته تو فر اما اگه نیمرو خوردی دیگه پرخوری نکن بذار اومدم با هم میخوریم”

خداوکیلی من سرمو کجا بکوبم …

اگر دیدی جوانی بردرختی تکیه کرده

سریع بیاریدش کنار یهو سیبی چیزی

میخوره توسرش چارتافرمول به فیزیک اضافه میکنه

بدبخت میشیم

تبریک تولد دخترا:عزیزم به دنیا اومدنت مبارک…
-وای مرثی
تبریک تولد پسرا:نره خر روز نحس تولدت مبارک…
-باشه جنازه

بچه ها خیلی ناراحتم!...

چن روز پیش صمیمی ترین دوستم ک پرستاره ی اتفاق وحشتناک واسش افتاد!...

ی پسره ک دیابت داشته یکی دوماهی میرفته پیش این دوستم ک انسلین بزنه! .... اینم چون میبینه پسره خیلی مظلومه تحویلشمیگیره و باهاش رابطه ی خوبی داره!....

پسره عاشقش میشه و بهش میگه ک دوسش داره!...خلاصه ی مدت دس از سر دوستم برنمیداره و هی میادو میره!...

دوستمم کلافه میشه و میگه من نامزد دارم!...خلاصه پسره باور نمیکنه ومیگه آدرسشو بده اگه راس میگی!... اینم آدرسو میده ک شرش کم شه!...پسره میره پیش نامزده باهم دعواشون میشه و نامزد دوستمو میکشه و فرار میکنه!....

بعد ی مدت پسره میبینه ک پلیسا نمیان سراغش میره پیش مریم و بهش میگه میدونستم ک دوسم داری وگرنه ب پلیسا میگفتی ک من نامزدتو کشتم!...

مریم میگه آره حالا بشین تا واست انسلین بزنم!...

و ب جا انسلین بنزین میریزه تو سرنگ!...و بهش تزریق میکنه!...

بعد ب پسرهمیگه ک بنزین ریختم تو بدنت!...و تا چن دیقه دیگه میمیری

پسره بلند میشه ک با چاقو بکشش میدوه دنبالش ی چن متری یهوووووووووووو

.

.

.

.

.

.

.

.

بنزینش تموم میشه!...؟

دیوونم خودتی!... پمپ بنزینم نبود اون اطراف!...

یه عمه هم دارم اما سهمی تو این ماجرا نداشت

رحم کنید!....

ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ :

ﻣﺸﺘﺮﮎ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺯﺩﯼ ؟

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ

ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﻫﻤشون همین ﺟﻮﺭﯾﻦ !

ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻠﯿﺸﻮ ﻭﺍﺳﺖ ﺟﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﮐﻔﺶ ﺑﻤﻮﻧﻦ !

.